Beschreibung

vor 2 Monaten

نام شعر: بهار آمد (سرود ساربان)


شاعر: استاد شهریار


با صدای: استاد شهریار


پالایش و تنظیم: شهروز


────── ──────


بهار آمد که بازم گل به باغ و بوستان خوانَد


به گوشم ناله‌ی بلبل هزاران داستان خوانَد





قفس بگشا و پروازش ده این بَد طوطی ِ خاموش


که گلبانگ ِهم‌آوازش سوی هندوستان خوانَد





به مرغان ِبهاری گو که این باغ خزان‌دیده


دگر مرغش عزاخوان است و آواز خزان خوانَد





دل ِ وامانده‌ام بس همرهانش کاروانی شد


همه رِنگی به آهنگ ِدَرای کاروان خوانَد





مگر پروانه مطرح بوده و شب‌های افسانه


که شمع ِداستان ما را به جمع ِدوستان خوانَد؟





چه دستانی‌ست با این گوژپشت ِپیر ِتاکستان


که دل در عالم مستیش سرو ِراستان خوانَد





چه ناز-آهنگ ساز ِدل که هم دل‌ها به وجد آرد؛


اگر از تازه‌ها گوید و گر از باستان خوانَد





هنوزت غنچه‌ پیچیده است، از این برگ‌ها چون گل


کتابی کن که دل، هم بازبان هم بی‌زبان خوانَد





اگر تار ِدل و مضراب ِسوز ِ عاشقان داری


به سازی پنجه کن جانا که سیمش جاودان خوانَد





به پشت اشتران کن شهریارا بار ِ مولانا


که شمست مرحبا‌گویان سرود ِساربان خوانَد





 سیّد محمّدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار


────── ──────


دلا ما را به خوی خوانده‌است این شعر توسط شاعر به آقای دکتر مرتضای
شمس تقدیم شده و بعدا بیت هایی در این باره به آن اضافه شده است که
در این خوانش موجود نیست..


متن فوق از روی صدای شاعر پیاده شده و با شعر چاپ شده در کتاب این
شاعر، کم و بیشی هایی دارد

Kommentare (0)

Lade Inhalte...

Abonnenten

15
15
:
: